...

...


چند روزی بود که y- dalton جور باقی رو می کشید با تشکر ازy
ولی حالا می خوام یه مطلب بنویسم از اتفاقی که همین هفته پیش اومد
 راستش من بعدازظهرها تو یه شرکت کار می کنم که رئیسش یه آقایی که به علت مدیریت خاصش مورد لطف تمام کساییکه تو مجموعه وزارتخانه کار میکنن (به خصوص y- dalton که باری نیست حرفی از این مدیر به میون بیاد و چند تا شیشکی مشتی بارش نکنه ). 
تو این شرکت که یه شرکت نسبتا معتبر عمرانیه مدیراش رشته شون صنایع است و تنها کاری که اونجا بهش بها داده میشه  مباحثی غیر عمرانی ومقولات IT و ایزو- بهره وری- اتوماسیون اداری- پیپرلس-دوربین مدار بسته - سیستم حضور و غیات با اثر انگشت و... که به قول معروف آفتابه لگن هفت دست ولی شام نهارهیچی اونجا مصداق داره .درباره مسائل این شرکت وریئسش که دوست جون جونی وزیره و مسول تغییر ساختار وزارتخانه است قصه زیاده که سرتون حتما درد میاد.
 همینو بگم ولخرجیای زیاد (زیاد که میگم خیلی زیاد !)زیاد تو این شرکت انجام میشه وپول بیت المال مثل دستمال کاغذی حروم میشه ولی اگه یکی بره در خواست وام ضروری کنه مثلا مثل یکی از همکارای ما که برای مخارج وضع حمل خانمش نیاز شدیدی به پول داشت با این جمله مدیر مواجه میشه که متاسفانه بودجه نداریم.  
البته این حرفو از دهان خود مدیر نمی شنوید چون ایشون رو کارمندها به طور متوسط هر سال یک بار رویت میکنن.اون هم در مراسم افطاری که به دعوت روابط عمومی برگزار میشه.
هر بار ایشون یه دستور میدن که تن پرسنل به خصوص قدیمیهایی که ۱۰ تا ۱۵ ساله تو این شرکت کار میکنن رو میلرزونه
ضمنا دستور جدید ایشون  این که: حداقل ۵۰ درصد پرسنل باید اخراج شن.البته طرح ایشون در کل وزارتخانه تعمیم داره و طبق طرح ایشون که از دهان مبارک وزیر محترم خارج شد پرسنل این وزارتخانه تا سال آینده از ۲۴۰۰۰  نفر به ۸۰۰۰ نفر کاهش خواهد یافت (حالا ببینیم طرح اجرا میشه یا نه).جالبه اینو بگم که تو این شرکت تعداد زیادی از پرسنل جدید جذب شده هم فامیل ایشون هستند و عده ای هم خواهر زاده - پسر خاله و... ایشونن. 
به هر حال خیلی مقدمه گفتم که البته دیگر دالتونها بسیار بیشتر از من درباره ایشون میدونن.
یکی از دیگر ابتکارات ایشون ایجاد یه شبکه داخلی به نام اینترانت تو شرکته که یه محیط چت روم داره و علاوه بر خبرسانی سوالاتی مطرح میشه وهرکی بخواد به سوال مطرح شده جواب میده  وجواب پس از فیلتر شدن وبررسی داخل شبکه میاد تا همه ببینند.یه سوال اخیرا در این چت روم نوشته شد و جالب اینجاست که نویسنده این سوال فرداش اخراج شد(یادم رفت بگم که اخراج پرسنل برای ایشون از آب خوردن هم راحتتره)
سوال این بود اگر جای مدیر عامل شرکت بودید چه می کردید عده کمی جوابی دادند که اکثرا محافظه کارانه بود .پاسخ دهنده ها سعی کردند محترمانه کمی انتقادشونو مطرح کنن .بعد از چند روز مدیر عامل تو بخش جوابها - برای اینکه خودشو آدم دموکراتی معرفی کنه - از پرسنل خواست که :(از کارمندان محترم می خواهم که حتما به این سوال پاسخ دهند زیرا من نظرات آنها را بکار خواهم بست) 
بازهم فقط تعداد کمی جرات کردند بنویسند تااینکه بالاخره من متن زیر رو آماده کردم و به طور غیر مستقیم به مدیر عامل مطالبی رو که اکثر کارمندان می خواستند بگویند نوشتم که شاید طی روزهای آینده اتفاقات جالبی برام بیافته(البته اول باید فیلتر شه و مسول فیلتر و بررسی پاسخها دختر ایشون است) واما متن من:
( به نام خدا 
در دنیای سرمایه داری نیروی کار مانند کالاست.در هر زمانی قابل جذب وقابل اخراج است.جملاتی مانند (او عائله منداست )(جوانیش را در این مجموعه پیر کرده)(احتمال داره بیکار بمونه )و... در این دنیا الفاظی کاملا نامفهوم و بی معنی است .
شاید عده ای معتقدند یکی از علل عقب ماندگی و عدم پیشرفت ما توجه به همین مفاهیم است ولی به نظر من ریشه عدم پیشرفت را باید در موارد دیگر جستجو کرد.
به فرض محال در صورت مدیر بودن هیچگاه به نیروی کار مانند کالا نگاه نمیشد.
ثانیا تمام تلاش ومساعی صورت می گرفت تا ارتباط صمیمی و دوستانه با زیر مجموعه برقرار گردد حتما به طور هفتگی یا حداکثر ماهانه از کارکنان دعوت میشد که حضورا و رو در رو در فضای صمیمی بدون واهمه و با صراحت مشکلات و دغدغه هایشان را مطرح کنند و اهتمام جدی در رفع معضلات آنها صورت می گرفت و همیشه این نکته را درذهن نگه می داشتم که شنیدن مشکل به نوعی خود حل مشکل است واین جمله امام علی (ع) را جلومیز می نوشتم که: 
ای مالک گمان مکن اگر مردم به تو رجوع نمی کنند و از تو گلایه ندارند تو براه صلاح پیش می روی 
بدان یا از تو به علت عواقب بیان سخنشان می ترسند 
یا از بی نتیجه ماندن سخنشان با تو یقین دارند 
والسلام)

 m

سلام .باز هم من باید بنویسم چون این بقیه دالتونها تو ماه رمضون حال ندارن!:)
 ۱-می خوا م یک وبلاگ باحال مال یک بچه باحالتر رو بهتون معرفی کنم .آره ...شراگیم...هم بهش لینک دادیم هم قراره افطاری  هم بهش بدیم :)) این آقا شراگیم یک پسر خیلی امروزیه که البته خوشیهای زندگی  چشمش رو کور نکرده و مغرور نشده ...برید به وبلاگش و مطالب اول آبانش رو بخونید تا بفهمید من چرا ازش خوشم اومده و جواب یک سری جوجه وبلاگر که ۴ تا کتاب خوندن و دستو پاشونو گم کردن و دیگه خدا رو بنده نیستن چقدر قشنگ داده .
 من نمی دونم هر اوشکولی که می خواد ابراز وجود کنه چرا زود منکر مقدسات و دین میشه ؟انگار این هم مد شده؟!
آخه یکی نیست بگه احمقها ...! هر کی بیشتر چیز یاد بگیره بیشتر به خدا و دین ایمان میاره .در طول تاریخ هر دانشمندی که ببینید موحد و خداپرست بوده.از ابو علی سینا و ابو ریحان و خواجه نصیر طوسی وشیخ بهایی بگیر تا دانشمندهای غربی مثل نیوتن و انشتین که یهودی بودن و هابز و منتسکیو و گالیله و آبل و لایب نیتس وهالی ولاوازیه واهم ورادرفوردو....که مسیحی بودن همه به دین و خدا اعتقاد داشتن .حالا چی شده که سقف آسمون سوراخ شده و این تحفه ها افتادن بیرون و به این نتیجه رسیدن که دین مفهومی نداره من نمی دونم! البته وجود این نوابغ !!!یک حسن هم داره و اون اینکه ادم مجبور میشه برای جواب دادنشون بره کتاب و مطلب بخونه و اعتقاد خودش رو تقویت کنه .
این آقا شراگیم ما یکی از همین آدمهاییه که این کارو کرده و حسابی از خجالت این تحفه ها در اومده !البته ادم جانماز آبکشی هم نیست و دوست دخترش رو هم داره (که البته خیلی هم طبیعی و خوبه) و کلا امروزیه ...
۲- نمی دونم چرا
خورشید خانم خیلی وقته سایتش رو update نکرده؟قرار بود ۴-۵ روزه بره شمال ولی الان ۱۰-۱۲ روزه خبری ازش نیست! دلم برای مطالب قشنگش تنگ شده! مطالب ۲۲ و ۲۶ اگوستش که هنوز هم تو صفحه اولشه رو برید بخونید تا ببینید چقدر زیبا فکر میکنه.واقعا این جامعه به افرادی مثل خورشید خانم خیلی  نیاز داره (اخه مثل اینکه میخواد از این مملکت بره).خوش به حال همسرش...
۳- یک وبلاگ هم هست به نام
زیتون که یک دختر خانم کرجی می نویسه و بخش نظراتش هم یک چت روم واقعیه!... بی غل و غش می نویسه و همین منو جذب کرده .
مخلص شما
y- dalton

 

سلام .این بقیه دالتونها اونقدر تو نوشتن تنبلن که آخرش هم خودم مجبور شدم دوباره بنویسم .از قدیم گفتن دود از کنده بلند میشه!:) خوب شروع میکنم!
۱- ماه رمضون از راه رسید و من به جای تبریکات بی معنی رایج در مورد حلول ماه رمضان و این حرفها  می خوام چند چیز بهتون بگم .
اولا اگر دوست نداشتید روزه بگیرید مثلا اگر احساس کردید از خدا نمی ترسید و روتون زیاده اصلا مسئله ای نیست ولی لطفا به کس دیگه ای نگید . برید تو خلوت هر چی خواستید بخورید ولی دیگه جار نزنید!
ثانیا اینو بدونید و عمل کنید : قبل از اذان صبح  و بعد از اذان مغرب( قبل از شیرجه و شروع تخریب) سوره « انا انزلنا» رو بخونید که ثواب شهادت در راه خدا رو داره و ایشالا حتما حاجتتون رو میگیرید .
ثالثا : اگر می خواهید بعد از خواب بعد از سحر دهنتون بو نگیره قبل از اذان صبح و بعد از خوردن سحری یک قاشق ماست بخورید .آخ میچسبه این خواب بعد از سحر...:)
رابعا :سعی کنید تا اونجا که می تونید به دیگران افطاری بدید .البته وحشت نکنید  بابا و نگید  که ما دانشجوییم و پولو پله نداریم و دهنمون سرویس میشه ....با یه شکلات یا یه لقمه نون و پنیر یا یه خرما می تونید به دوستتون یا همکارتون یا هر کس دیگه حتی اگر روزه نباشه افطاری بدبد و  کلی ثواب ببربد .
نوش جونتون...:)
فعلا اینهارو داشته باشید تا بعد....
۲- بعضیها برای مطلب قبلیم که آرزو کرده بودم توی یک گروه آدمهای با صفا و بی غل و غش باشم و باهاشون مثل خواهر برادر ، گفته بودن ممکن نیست همچین چیزی ! ما خونه قدیممون تو خیابون آزادی بودتا همین پارسال ،نرسیده به میدون تو خیابونی که سرش ایران فیلمه .همیشه چهار شنبه صبح که می خواستم برم اداره سر کوچه جنب ایران فیلم یک اکیپ از دختر پسرهارو می دیدم که خیلی شاد و باحال می خواستن یرن کوه و کلی وسایل مثل گیتار و تار و وسایل کوه با خودشون می بردن .یک مینی بوس می اومد و باهاش می رفتن ،بعضی وقتها حتی ۲ مینی بوس می شدن! همیشه بهشون حسودیم می شد! خیلی دلم می خواست برم بهشون بگم « میشه منم باهاتون بیام؟میشه منم راه بدین!!» ولی هیچ وقت نشد! من چیزی که گفتم رو خیلی جاها دیدم .
همین گروه آرین رو ببینید،چقدر با هم رفیقن ،چقدر با هم هماهنگن ....فقط امیدوارم این آرزو رو به گور نبرم!
۳- به وبلاگ مهندسی کامپیوتر ایران که زهرا خانوم درست کردن برید و عضو بشید .جای خوبیه برای تبادل اطلاعات در مورد کامپیوتر .البته اصلا لازم نیست مهندس کامپیوتر باشید !نمونش خود من !:)

۴- از همه دوستانی که بابت فوق تبریک گفتن صمیمانه تشکر می کنم .ما یک عمر به علم و صنعت می گفتیم عشق و سنبل ! ...حالا باید بریم توش درس بخونیم!:)
مخلص شما 
y دالتون