یه شاهکار تو دفتر داریم که بد نیست کمی ازش بنویسیم:
آن تهرانی نجیب خالق کارهای عجیب
آن سبزهروی زیبا مخالف شاشیدن سرجا
آن دارای محاسن ستاری پوشنده کفشهای عیاری(قیصری)
آن عاشق رنگ فسفری بیزار از هر گونه خود خوری
آن یگانه دفتر فنی دوست صمیمیمحسنجنی
آن خوش لباسباهوش خلایقاز رنگلباسشمدهوش
آندوستارترانههایحمیرا یوسف گمگشتهزلیخا
آن دارای صوتداوودی مخالف هر چه آدمدودی
آن خوشصدای دورگه پاتوقش لالهزار و درکه
آن در تعارض با مدیر عاشق دخترای سربهزیر
آن که برده از دالتون عقلوهوش شیخناو مولانا حاج ابی شیکپوش
......
آورده اند که روزی از جناب شیخ در حالی که ترانهای افغانی زمزمه میکرد سوال شد:که جناب شیخ سن شما چه میزان است؟
شیخنا ابی پس از لحظهای تامل فرمودند:هنوز زمان تأهلم فرا نرسیده. حاضرین فریادی برآورده و مدهوش شدند.
x نوشتتش
خوب دیگه . وبلاگایی که یه خورده با اسم مستعار می نویسن سخته آدم بفهمه چی به چیه و کی به کیه ! فارف التحصیلی خانم آًای ایکسم مبارکه
این ابی جون واقعا خیلی معرکست و اگر یک رووز نیاد همه دلشون براش تنگ میشه :)
ما خیلی با هم دوستیم و X از این دوستی یک جائیش می سوزه:))
تا کور شود هر آنکه نتواند دید ....
ِِِِِِ ِنوشته شده توسط Y
بابا چشممون دراومد اینقدر فونت هاتون ریزه !
سلام
میای طبقه نه
می خوام یه چیز باحال نشونت بدم
باریک و بلند و پهن و نرم
بابا ایکس جان تو دیگه تهشی
نگفتی شاعرم هستی
درباره بورس چیزی ننوشتی ؟!
تیکه های ناغافلش و نگفتی