اولین تنفس اولین گریستن نقطه شروع دایره است نقطه های رنگ رنگ چیده میشود کنار هم روی خط فرضی حیات منحنی تا تو در میان شکل ناقصش سایه حضور خویش را بیفکنی مرگ! لحظه بزرگ خواه یا نخواه ! دایره همیشه با تو بسته میشود !
همش زر بود حالا گوش کن من چی میگم: دریا- صبور و سنگین- می خواند و مینوشت: « ... من خواب نیستم ! خاموش اگر نشستم مرداب نیستم! روزی که بر خروشم و زنجیر بگسلم! روشن شود که آتشم و مرداب نیستم! »
[ بدون نام ]
چهارشنبه 16 مهرماه سال 1382 ساعت 06:48 ب.ظ
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
درست می گین ...
اگه این بشه اونم خواهد شد ...
اگرم نشد چیزی از دست نداده ایم .
سربلند بمونی و ایرانی .
شعر ایران بعد از مدتها دوباره یه شاعر سطح بالا رو داره تجربه میکنه فکر می کنم سعدی و حافظ کم آورده باشن نیما یوشیج وسهراب که سهله
...
درست ولی .................. یکمی داری خرابش می کنی احساسا رو
فعالی ؟؟؟ با ما ئی ؟؟؟
موافقم
اگه منتظری ننویس[ـید] و اگه نه برای دلت بنویس[ـید] و نه برای ...
قشنگ نوشتی
It was so "SALTLESS" !!!
BUT it was acceptable for the your first poem.
راستی توصیه اکید دارم که: سعی کن ترشی نخوری!
موفق و شاد باشی
سلام
آقا دمت گرم.قشنگ بود.بازم به ماسر بزن
بابا ایول با این همه بحران و مسائل بازم به این ذوق و طبعت که وبلاگتون رو دوباره احیا کرد
یک هوادار پروپا قرص وبلاگ شما
آخرشی داداش
دمت گرم . خیلی بیست نوشتی
اوچیک شوما : نقلعلی
امممممممممممممممممم
چسکی بود
زد می فرمایند تا نظر ندی مطلب من مطلب نمی نویسم
دقیقا عینهو ام دالتون بیچاره
بی مفهوم ترین شعر ( و ور ) ی بود که تا الان شنیده بودم....
ببخشید این چی بود شعر بود یا نه اهان! فهمیدم سرگذشت بود؟
منو او سر گذشت باهم رابطه خوبی باهم نداریم ...
اولین تنفس اولین گریستن
نقطه شروع دایره است
نقطه های رنگ رنگ
چیده میشود کنار هم
روی خط فرضی حیات
منحنی
تا تو در میان شکل ناقصش سایه حضور خویش را بیفکنی مرگ! لحظه بزرگ خواه یا نخواه !
دایره همیشه با تو بسته میشود !
همش زر بود حالا گوش کن من چی میگم:
دریا- صبور و سنگین-
می خواند و مینوشت:
« ... من خواب نیستم !
خاموش اگر نشستم
مرداب نیستم!
روزی که بر خروشم و زنجیر بگسلم!
روشن شود که آتشم و مرداب نیستم! »