رودخانه را بنگر که چگونه مواج و خروشان بسوی دریا پیش می رود، سنگها را در می نوردد صخره ها را دور می زند و راهش را از میان کوهها باز می کند آری! ایستادن یعنی مرداب یعنیگندیدن و ما چون قطره های کوچک این رودیم پس همچون او باید به دریا فکر کرد و به اقیانوس
نه بابا از این حرفها هم که بلدی!
در پس پرده طوطی صفتم داشته اند
آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
..از سکون خود نقصان یابد آب
جانش اقلیم تباهیها شود
ژرفنایش گور ماهیها شود...
موجیم که آسودگی ما عدم ماست
یا از این ور میافتین یا زا اون ور
یه بار روزی ۷ مرتبه مطلب چاپ میکنین یه بار سالی یه بار !!!
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد
در جواب نیکی
به چه ساز تو برقصم زمونه زمونه...............
آدم زنده که وکیل وی نمی خواد
صورتی وبلاگ من خوشگل تره!
تو هم قشنگی
دو روز تهران نبودم باقیش هم نظرات رو باز نمی کرد
از اینکه هر روز آپدیت می کنی دمت گرم
این عکسای قشنگ قشنگ و از کجا می آری ؟
- دیگه بی خبر می ذاری می ری بی معرفت ؟ حالا هم که اومدی گرفتی مارو؟
چش نخوی خیلی حرفه ای تر از باقی تون می نویسی
ای بابا بقیه رو نمی کنن ما داریم پیششون تلمذ می کنیم
عکست بیشتر درخته تا رود
خوب هر جا آب هست درختم هست .تقصیر من نیست.
سلام دالتون ها خوبید ؟:)
سلام زهرا
دالتون ها خوبن. تو چطوری؟
اسمت چیه ؟
زد؟
باقی چی؟
اسمشون چیه؟
زیاد هم لوس نیستید
اسمت چیه تربچه
خونت کجاس تو باغچه
چن تا بچه داری به تو چه
جای شکرش باقیه که یه کم لوس هستیم
نه آنقدر تند برو که از زیباییهای مسیر باز بمونی
و نه آنقدر آرام که از رسیدن به مقصد نا امید بشی
گفتن جمله های حکمت آمیز راحته ولی عمل به اون سخته
من نظرمیدهم پس هستم!
من پاسخ می دهم پس هستم
شکسپیر اگه می دونست این بلا ها رو سر این جملش می ارن اصلا اونو نمی گفت
سلام !!!!!!!!!خیلی جالب می نویسید(با کمی مبالغه)
خیلی با مزه ای (بدون مبالغه)
رفتم به سلام رود
سر تا پا مست
رودم به هزار قصه می برد ز دست
چون قصه درد خویش با او گفتم
لرزید و
رمید و
نالید و
شکست...