...

...

اولین

                                                                                                                         اولین ها همیشه مهمند و به یاد ماندنی : اولین تصادف ؛ اولین عشق ؛ اولین بوسه؛ اولین جریمه و خلاصه بقیه اولین ها و برای همین می خواستم واسه دفعه اول یک چیز خوب بنویسم اما سخت تر ازون چیزی بود که فکر می کردم اونم با این ذهن آشفته و زندگی پریشون و دل نگرون .
البته یه دلیل دیگه تا حالا ننوشتم این بود که میخواستم بچه ها شروع کنن تا ببینم چه کاره ایم و چه کار باید بکنیم. اما بیشتر ازین نمیشد لفتش داد چون دیگه علاوه بر نقل و نباتایی که حواله میدادن تهدیدم کردن که از وبلاگ میندازنم بیرون که خوب منم ترسیدم  
معمولا رسم اینه که دفعه اول خودشونو معرفی می کنن البته بچه ها قبلا زحمت اینکارو کشیدن وبا اینکه قرار بودخودمونو رسمی معرفی نکنیم  فقط مونده شماره شناسنامه و دور کمرمو که نگفتن . اما یه معرفی غیررسمی:
از بین x و yو z آخریشو انتخاب کردم چون مثل حرف z همیشه آخرم وهمه میگن ضد حالی ودیگه اینکه تو مختصات دکارتی این z فضاییه ؛مثل من که انگار از یه دنیای دیگه اومدم و خودمو به زندگی و آدمای زمینی تحمیل کردم  و حالا که پای من به وبلاگ باز شده لطفا شما هم منو تحمل کنید منم سعی می کنم  به خودم فشار بیارم و بهتر بنویسم و ممنون میشم اگه شما هم منو راهنمایی کنید.
در آخر از دوستم
پونه تشکر میکنم و براش آرزوی موفقیت و سلامت میکنم.

۱- حالم خیلی گرفته شد وقتی شنیدم یکی از این دو تا خواهری که دارن عمل می کنن ( لاله و لادن) مردن ...:~(  چند دقیقه پیش از آبدارچیمون شنیدم و نمی دونست کدوم یکی بوده .به هر حال واقعاً متاسفم .خدا رحمتش کنه....اصلاً فکر نمی کردم اینطور بشه .با این همه دکتر متخصصی که از همه دنیا جمع کردن و این همه دنگو فنگ تصورش سخت بود :~(
۲- دیشب کتابی از جبران خلیل جبران می خوندم به نام عارفانه ها که مطالبش به نظرم خیلی قشنگ اومد .سعی می کنم از مطالبش برای اینجا استفاده کنم .خوندنش رو هم به همتون توصیه می کنم.
۳- اون خانمها و آقایونی که ازدواج نکردن اینو بخونن : کتاب « در جستجوی عشق زندگی » . من که خیلی ازش استفاده کردم و خیلی چیزها یاد گرفتم . واقعاً تصورم رو دگرگون کرد . نویسندش یک دکتر روانشناسه
که سالها (حدود ۲۰ سال) مشاوره خانواده بوده و خیلی زیبا نوشته .
حتی اونهایی هم که ازدواج کردن خوبه بخوننش.
۴- امروز من(ِِY) و X حسابی به Z توپیدیم و کلی بدوبیراه بهش گفتیم که چرا مطلب نمی نویسه ! البته چون خانمها هم این وبلاگ رو می خونن نمی تونم حرفهایی که بهش زدیم بگم!!!! ولی به هر حال قول داده (ارواح شیکمش) که جون خودش رو بکنه( همون سعی خودش رو بکنه سابق) 
۵- الان شنیدم که لاله هم مرد..... ای تف به این دنیا .... مرده شورش رو ببرن !!!!
ِY

...زخم‌ها بهبود می‌یابند:همچون داغ زخم بر جای می مانند واین برکتی است.
چنین داغهایی تمام عمر با ما خواهندماندو برای ما بسیار گرانبهایند.
اگر زمانی - به هر دلیل - میل ما برای بازگشت به گذشته نیرومند باشد کافی است به داغ زخمهای خود بنگریم.
داغ‌ها ما را به یاد تلخی‌ها انداخته؛
به یاد خوف‌ها؛نداشته‌ها؛نتوانستن‌ها؛نرسیدن‌ها ... وبا چنین خاطراتی باز به پیش می‌رویم

      
ایکسx نوشتتتش